پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند

همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند

بلبلی در سینه مینالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی میکند

ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند

نای ما خاموش ولی این زهره ی شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی میکند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی میکند

سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی میکند

با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند

بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند

طفل بودم کی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون میکند با ما نهانی میکند

می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی میکند

شهریار

همیشه عاشقت : علیرضا

 


عشق تو ریشه در اعماق وجودم دارد ریشه در آخر و آغاز سجودم دارد بوسه از باور تو کام کجا میخواهد مست این عشق شدم جان کجا میخواهد این چه حالیست که عشق تو برای من ساخت این چه عشقیست که دنیای مرا گیر انداخت نگذار عاشق تو این همه آشوب شود سمت تو آمده ام حال دلم خوب شود زیر پاهای تو خاک تو شوم چیزی نیست سالی یک بار هلاک تو شوم چیزی نیست چشم های تو به اندوه من عادت دارد شعر در قامت توصیف تو لکنت دارد هرکسی غرق تو شد وارث تسکین شده است حال مایی که دو پیمانه زدیم این
به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب من فدای تو به جای همه گلها تو بخند من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ابر هوا را تو بخوان تو بمان با من تنها تو بمان به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم دانلود ترانه به تو می اندیشم با صدای معین پ .
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست گوهر هر کس از این لعل توانی دانست قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم محتسب نیز در این عیش نهانی دانست دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق هر که قدر نفس باد یمانی دانست ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی
من درد میکنم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا درد دوستی کجا ! درد ، حرف نیست درد ، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم ؟ قیصر امین پور همیشه عاشقت : علیرضا
نسترن جانم عزیز لحظه لحظه های من گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم . از آسمان هم ماتم ببارد هراس بی تو ماندنم ادامه دارد نسترن جانم به لب رسیده جانم کجایی ؟! کجایی ؟! بی تو بی راهه ای خموش و تار و بی عبورم من اسیر این خزان تو به تویم نسترن جانم ، ای جان جان جان من باران تویی ، به خاک من بزن به خاک من بزن . نسترن جانم ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گرید . . پ . ن : شعر ترکیبی است .
هلیا برای دوست داشتن هر نفس زندگی، دوست داشتن هردم مرگ را بیاموز و برای ساختن هر چیز نو، خراب کردن هر چیز کهنه را و برای عاشق عشق بودن، عاشق مرگ بودن را. نه هلیا! تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است. تحمل اندوه از گدایی همۀ شادی ها آسانتر است. سهل است که انسان بمیرد تا آنکه بخواهد به تکدی حیات برخیزد. نه هلیا. بگذار که انتظار، فرسودگی بیافریند؛ زیرا تنها مجرمان التماس خواهند کرد. نادر ابراهیمی
دوشنبه که بعلت خونریزی وحشتناک از بینی اورژانس امیراعلم بستری شدم حالم خیلی بد بود انگار یه چشمه آبجوش تو بینیم میجوشید خیلی مشمئز کننده بود قبلا هم بارها خونریزی داشتم اما نه اینطوری. با انگشتام سوراخهای بینیم رو گرفته بودم که خونریزی قطع شه کم شه اما اونقدر فشار خونم بالا بود خون داغ بی اراده وارد گلوم میشد میرفت پایین حتی مهلت نمیداد نفس بکشم خون از دهانم بیرون میریخت نه اینکه از مرگ بترسمااا ابداااا اتفاقا عاشقانه حتی بیشتر از نسترن هر لحظه میطلبمش فقط

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود رایگان دفترچه یادداشت یک تریدر تانکرسازی دانلود مقاله و تحقیق ، اقدام پژوهی لوازم خانگی نمایندگی رسمی خدمات محصولات توشیبا در اصفهان خرید اینترنتی دانلود فیلم جوکر 2019 دنیای تکنولوژی